من عاشقم.عاشق تویی که ندارمت.
عاشق تویی که نیستی.
عاشق تویی که حتی .حتی یکبار هم از نزدیک تو را ندیده ام.
عاشق چشمانت.چشمانت شعر جاودانگی زندگی من است .
آه از چشمانت .
چشمانی که هنوز در آن تیله ای جادویی تصویرم را ندیده ام.
آه از چشمانت .یعنی می شود .
می شود روزی نگاهت .
نگاه تو به نگاه من گره بخورد.
و من با شرم دخترانه ام نگاهم را از تو بدوزدم .
و چشمانم را به زیر بیاندازم .
و.
نگاهم را به زمینی بدوزم که تو قدم در آن می گذاری.
یعنی می شود.
می رسد آن روز .
و من نگاهم از شرم به زیر .
اما در دلم قند آب شود از خواستن تو.
دست نوشته ای از.
و پاییز و من را برای دیوانگی ...
تو ,عاشق ,چشمانت ,تویی ,ام ,نگاهم ,عاشق تویی ,تویی که ,می شود ,در آن ,آه از
درباره این سایت